آزمون سراسری پذیرش فلوشیپ ۱۴۰۴ لغو شد امتحانات دانشگاه فردوسی مشهد به تعویق افتاد + جزئیات علت زیاد عرق کردن بدن چیست؟ نسخه‌ای کاربردی برای آرام ماندن در روز‌های پرتنش جنگ ضرورت دسترسی فوری بیماران خاص به سهمیه دارویی تیرماه ۱۴۰۴ شرایط اضطراری پذیرش مسافران، کنسلی و تمدید اقامت در هتل‌های ایران ممنوعیت فعالیت‌های دریایی در خزر (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) زمان برگزاری آزمون‌های آیلتس به تعویق افتاد آخرین وضعیت مجروحان حمله اسرائیل در بیمارستان‌ها (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) مصاحبه استخدامی سازمان تعزیرات حکومتی (۱۴۰۴)، موقتاً لغو شد تأثیر کتابخانه‌ها بر ارتقای سرمایه اجتماعی کدام دانشگاه‌ها زمان‌بندی امتحانات را تغییر دادند؟ پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (یکشنبه، ۲۵ خرداد ۱۴۰۴) | آسمان صاف تا کمی ابری ورود گردشگران به پارک‌های ملی استان تهران تا اطلاع ثانوی ممنوع شد (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) پرداخت وام ۵۰ میلیون تومانی به حدود ۳۰ هزار بازنشسته کشوری در مرحله اول (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) حمایت از گروه‌های آسیب‌پذیر در دستور کار هلال‌احمر کارت آزمون ورودی مدارس سمپاد و نمونه‌دولتی (۱۴۰۴) صادر شد علت تعطیلی خط متروی منتهی به فرودگاه مهرآباد + جزئیات افزایش ناگهانی درخواست مکمل‌های حاوی ید از داروخانه‌ها وضعیت «شیرخشک» پایدار است آیا برای لاغری، کربوهیدرات باید کاملاً از رژیم غذایی حذف شود؟ سامانه ۱۵۷۰ آماده ارائه خدمات مشاوره‌ای به دانش‌آموزان درخصوص وقایع اخیر رژیم صهیونیستی ممنوعیت مصرف و عرضه دخانیات در اماکن عمومی کودکان را درمعرض اخبار ناگوار قرار ندهید اهدای عضو یکی از اعضای شورای شهر نیشابور جان ۳ بیمار نیازمند عضو را نجات داد (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) توقف پروازهای خطوط هوایی سوریه (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) شرایط کاملاً عادی خراسان رضوی در حوزه‌های ارزاق عمومی، سوخت و حمل‌ونقل بهره‌برداری از دومین جایگاه CNG شهرستان سرخس با افزایش سه‌برابری ظرفیت سوخت‌گیری گاز فشرده دستمزد اعلامی کارفرمایان به بیمه، ۳۰ درصد کمتر از دستمزد واقعی است
سرخط خبرها

جای خالی اش پشت پنجره خانه ام

  • کد خبر: ۱۴۷۰۴۳
  • ۰۴ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۷:۱۳
جای خالی اش پشت پنجره خانه ام
یک روز سرد پاییزی با صدای هولناک اره برقی؛ جز شاخه‌های خشکی که بر زمین ریخته بود و تنه‌ای که جز دایره‌ای بریده بریده بر لبه پیاده رو چیز دیگری دیده نمی‌شد از دست رفت.

هر چهار فصلش زیبا بود. چه بهار که در میان شاخ و برگ هایش نم باران می‌زد عطر و بویش خانه را پر می‌کرد و اگر پنجره بسته بود خودش را به شیشه پنجره می‌زد. شبیه آدمی که با سرانگشتش به پنجره بکوبد و منتظر باشد که در پنجره را باز کنی، چه پاییز‌ها که پیراهن نارنجی اش را می‌پوشید و از هر آدم عاشق یا خسته‌ای که از کنارش می‌گذشت دلبری می‌کرد... حتی زمستان که سفید پوش می‌شد و برگ و باری نداشت باز هم تن خسته اش را دوست داشتم... زیبایی پنجره مان بود.

اما شب‌ها در امان نبود... همانجا که در زمین ریشه داشت محل تجمع زباله همسایه‌ها شده بود... زباله‌هایی که در بدترین زمان پای درخت می‌ریختند و بعد از دقایقی به خاطر گربه چموشی پاره می‌شدند و پخش می‌شدند تا پاکبانی در زمان خدمت بیاید و جمع کند.

همسایه دیگری زیبایی اش را ندیده گرفت و یک روز روغن سیاه ماشینش را پای درخت ریخت... انگار که تیر خلاص باشد کم کم شاخه هایش بی جان شدند... هر روز شاخه‌ای از شاخه هایش کم شد. اما شبیه آدمی که ذره ذره جان می‌دهد و میل به زنده ماندن دارد، قرارش به تاب آوردن بود، اما پایانش رقم خورد.

یک روز سرد پاییزی با صدای هولناک اره برقی؛ جز شاخه‌های خشکی که بر زمین ریخته بود و تنه‌ای که جز دایره‌ای بریده بریده بر لبه پیاده رو چیز دیگری دیده نمی‌شد از دست رفت. حالا دیگر منظره پنجره ما چهارفصلش ساختمان‌های سنگی رو به رو هستند و کمتر پرنده‌ای به هوای آب و دانه سراغمان را می‌گیرد و دیگر خیال نمی‌کنم دستی به هوای سلام ساده‌ای به پنجره می‌زند... دست هایش را باد برده است و تنها رد زخمی از بودنش بر سنگ فرش پیاده رو به جا مانده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->